ارتباط ما با عقبه خیلی سخت بود و گاهی بین دو قسمت نمی شد ارتباط برقرار کرد و مهمات ما تمام می شد که لاک پشت چمران می رسید نمی دونیم چطوری اینکار رو می کرد یه کلاه آهنی بسته بود روی لاک پشت تیر را رو مریخت توش می فرستاد
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ابتکارات , ,
:: بازدید از این مطلب : 881